جدول جو
جدول جو

معنی صالح قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

صالح قزوینی
(لِ حِ قَزْ)
سید صالح قزوینی، ابن مهدی بن رضی بن محمدعلی الحسینی القزوینی. وی یکی از شعرای جنوب عراق عرب است و به سال 1208 هجری قمری در نجف متولد شد و به سال 1259 به بغداد رفت و بدانجا به سال 1301 درگذشت و جنازه او رابه نجف بردند. او راست: ’درر الغرویه فی رثاء العتره المصطفویه’ و دیوان مراثی دیگر در حدود 3000 بیت و ’دیوان قزوینی’. (الاعلام زرکلی ص 427). و رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 صص 620- 621 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ کِ قَزْ)
محمد ابراهیم. از شعرای اواخر قرن یازدهم هجرت که به ملا سالک معروف و شاعری بوده پاک طینت و خوش سلیقه و نیکواندیشه وقتی به اصفهان رفته و با معاصر خود میرزامحمد طاهر مؤلف تذکرۀ نصرآبادی ملاقات کرده و در همان اوقات بهند رفت و با طالب حکیم دیدار نموده و عاقبت باز بقزوین برگشته و هم در آنجا درگذشت و در ایام بیماری دوازده تومان وظیفۀ دولتی برای او مقرر شده لکن او نیز قبول نکرده و رد نمود و در پاسخ گفت که ما وظیفه از آن طرف گرفتیم و دیگر محتاج این وظیفه نیستیم و از او است:
همت برجسته از ننگ علائق فارغ است
خار نتواند گرفتن دامن کوتاه را.
(ریحانه الادب ج 2 ص 150).
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 377 شود
لغت نامه دهخدا